زرد آمد و سبز جلوه گر را درصحنه ی گیتی از میان برد
کز فرط غرور و خودپسندی دل در کف عقل خویش نسپرد
بادی ز غضب به چهره زرد از سوی قضا بدین خطا خورد
او هم ز فراز شاخه ی خویش افتاد و بروی خاکها مرد
آنگه کفن سفید برفی عالم همه را درون خود برد
زین دور غمین چرخ گردون « آبی» دلش از مصیبت آزرد
با ناله زهر کسی مدد جست او ناله ی وی به هیچ نشمرد
زین بی محلی ی خلق دنیا خاموش شد و به کنجی افسرد
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |