1- کسی که کار آیی لنگش به مغزش افزون باشد ، در کوبیدن حریفش مغزش به لنگش مدیون گردد.
2-آنقدر باران بارید که صورتش را خیس کرد واشکش را آب برد ،که دیگر علامتی برای ابراز دردش نداشت
3- هرچقدر حوادث پر مخاطره تر باشد آینده اش خاطره انگیزتر می شود ولی به امتحانش می ارزد.
4- چایی وقتی سرد شود تلخی اش رو می آید چون در بازار داغ خیلی عیب ها زیر می ماند
5- ازشدّت تعجب چشمهایش از حدقه در رفت و زیر پایش افتاد .چون دیگر هیچ چیز را نمی دید ، در حیرت خودش فرو رفت .
6-از شدت خسیسی در موقع دادن چیزی به کسی چنان دستهایش می لرزید که همه چیز را به آسانی از دست می داد .
8- آسمان و زمین را بهم دوخت تا برای پو شاندن عیبش لحافی بدوزد ولی آنقدر عیبش بزرگ بود که بازهم نصف آن از لحاف بیرون ماند
9- چقدر غیر قابل تحمل شد وقتی بادشکم سیرش به غبغب سر به زیرش هم سرایت کرد
10-گرگی به گله ای زد ولی از ترس اینکه نتواند همه گوسفندان را خفه کند فرار کرد .
11- خری چشمش به گاوی افتاد شگفت زده شد و گفت عجب خری است ولی حیف شاخ درآورده . آدم از تعجب سرش شاخ در می آره . آن احمق نمی دانست که گاو خر نیست و شاخ در اوردن ادم هم به او ربطی ندارد .
12-روزی که خیلی سریع بگذرد چون نمی بینی اش و فکر می کنی نیامده است ، آن را از عمرت حساب نمی کنی .
13- آنکه هر گز پیاده نمی رفت در پرداخت کرایه آنقدر پیاده شد که برای همیشه پیاده ماند .
14- آنقدر دنیارا دوست داشت که آنرا خورد و بلعید و دیگر هیچ چیز برای دوست داشتن نداشت
15- آنقدر دادکشید که کر شد ولی فکر کرد لال شده است.
منتظر نقد شماییم
احمد ابراهیم زاده (آبی)
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |