پشت فرمان هرکه بنشیند بود فرمان روا
سینه اش پر گردد از شور و سرش نیز از هو
سر نشینان پیش او دیگر ندارند ارزشی
چون که گیرد جملگی را همچنان زیر لوا
گر بداند یا نداند یا بفهمد یا که نه
اوبـود دارای فـرمـان و بـقـیـّـه بی نـوا
هرکه را بر جسم و جان و دل رسد آزردگی
هرچه او تجویز بنماید همان باشد دوا
اختیار حرکت و ایست و شتاب و بدروی
هست با او چون نباشد بر کسی دیگر روا
«آبیا» دل را مکن هرگز به شعر خویش خوش
گر نباشد شعر تو دارای شور و محتوا
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |