وای ازین لحظه ی غفلت که گناه آلود است
که شده عقل برون از کف و دل خوشنود است
شور و شادی و چه شوقی شده در دل پیدا
که گمان می کنی این واقعه ای پر سود است
گر کمی فکر کنی کاین همه شادی ز چه است
حس کنی پنجه ی شیطان به دلت موجود است
اوست کین گونه تو را کرده ز تقوا غافل
کین چنین فکر به آینده تو را مسدود است
گرچه این لحظه نصیبت شده مستی یو غرور
بنگر آن روز که اینها همگی نابود است
«آبی یا» شادی اگر پشت به ایمان باشد
مدتی بعد ز حسرت به دماغت دود است
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |