تقدیم به امام زمان علیه السلام
سرورم درآ از نهان سرا ، تا به مقدمت جان فدا کنم
در همه جهان شور و ولوله ، از سرور و شادی بپا کنم
مستم از نسیمی که می وزد ، بر سرایم از خاک کوی تو
خود دگر بدان گر به قامتت ، چشم من بیفتد چه ها کنم
گه بخندم و گاه کف زنم ، گه چو کودکان در هوا پرم
گه ز شدت شور عاشی ، پای کوبی و های ها کنم
سرورم درآ از نهان سرا ، تا به مقدمت جان فدا کنم
جمله عاشقان را هم از وفا ، بهر جانفدایی صدا کنم
سرورم بیا تا غم دل ، از علاج ودرمان گذشته را
با نگاه لطفی ز جانبت ، در کمال شادی دوا کنم
من که عاشقی این چنینمت ، پس چرا تو خود را نهان کنی
جلوه گر شو ای نازنین من ، تا به جلوه ات مرحبا کنم
گر نیایی ای مظهر وفا ، تا غم مرا برطرف کنی
ناگزیرم از درد دوری ات ، شکوه ای حزین با خدا کنم
سرورم درآ از نهان سرا ، تا به مقدمت جان فدا کنم
با فدا شدن پیش پای تو ، دین عاشقی را ادا کنم
«آبی »،گرفتارم و ز غم ، گر نیایی ای یار محترم
آنقدر بگریم که خویش را ، در میان اشکم فنا کنم
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |