سیـگاریان بیدار ، ارزش دهیـد جـان را
چون دشمن است سیگار، دور افکنید آن را
با سرفه های جاری ،از دود سینه سوزش
غمـگیـنشـان مخـواهیـد ، افراد خانمـان را
هم جان خویشتن را،بهرش تلف مسـازید
هم در رهــش مبـازید ، اوقات بس گران را
حیفـست سینه تان را ،پردودکردن و نیز
مجـرای آن نمـودن ، بینی و هم دهان را
ای عامـلان تـوزیع ، هر جـا که مستقرّیـد
محض خـدا ببندید ، هم دکّه هم دکان را
باسود بی کرانش ،چون بر زیان خلقست
صرف نظـر نماییـد ، این سـود پرزیان را
کایـن دیـو زشت سـیرت ، هرجـا کـه روی بیند
معتــاد خـویـش ســازد ، هـم پیر و هم جـوان را
«آبی »که سینه اش ر ،پرکرده سوزسیگار
این گونه پر نموده است فریادش آسمان را
سود سیگار
جز پشیمانی نباشد سود دود
گرچه باشـد ابتـدا رو در صعود
هرچـه هم بالا رود او عاقبت
باز در روی زمیـن آیـد فـرود
بر سر هر چیز هم ریزد شود
هرچه هم روشن بود تار و کبود
مکش سیگار
مکـش سیـگار ، زیرا دود دارد
ضـرر دارد ، نه اینـکه سـود دارد
بود دودش زجنس پولت و نیـز
به جـانت حمـله ای مشهـود دارد
واین عفـریت بهـر هر اسـیری
سـرانجــامـی ملال آلـــود دارد
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |