یک پست مالیخولیایی، یک زشتخوی آمریکایی
با نام اسقف در کلیسا، در گورهی از بی خدایی
بد سیرتی از نسل قابیل ،هم از نژاد شوم شداد
هم پیرو نمرودیان در ،خود خواهی و شیطان ستایی
منفور ابراهیم و موسی ،هم نیزعیسی و محمد
مزدور صهیونیست جانی ،در کافری و دین زدایی
کفتار رفتاری به شکل ،انسان پست کینه توزی
در طاعت فرمان شیطان، محکوم بی چون و چرایی
با قصد توهین بر محمد ،هم بر کتابی آسمانی
سبقت گرفت از هرچه گستاخ، در خودسری و بی حیایی
نامش بودجونز و پلیدی ،مغرور در جهل مرکب
کز حیث عقل وفهم باشد ،در منتهای بی نوایی
از ترس وحدت بین ادیان ،کرد از جفا توهین به قرآن
تا بین ادیان الهی ،با فتنه اندازد جدایی
او را نه دین باشد نه وجدان،نه کار او ماند به انسان
هرچند هم گاهی نماید، اعمال دینی و ریایی
چون داشت بغضی چند ساله، از دین خوش آیین اسلام
او خواست کز سوز درونی، با این عمل یابد رهایی
او با مرام طالبانی ،یعنی به قصد کینه جویی
خود را به گور نکبت انداخت، با وری و سر در هوایی
شد یازده سپتامر او را، بهر جنایت یک بهانه
تا آنکه این گونه نماید، با ابلهی جولان نمایی
ای برجهای گشته نابود، بهر بیان راز موجود
فریادتان را بر سرآرید، با پر خروشی و رسایی
تا بوش واربابان مستش، گردند رسوای جهانی
با این همه نیرنگ بازی، در مسند فرمان روایی
آبی بزن پیوسته فریاد، از این همه نیرنگ و بیداد
باشد که وجدانها بیابند، با مکر موساد آشنایی
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |