برمنافق خدمتی کردن به خـود بدکردن است
کار او را بر فـراز جـزر خـود مـد کردن است
راه او را صـاف کردن در تـداوم بخشی اش
راه حق را بهرحق جویان پراز سدکردن است
چون منافق نیست قانع بر ستم در هیچ حد
کار او با هر مخـالف رفت و آمد کردن است
در تمـام عمـر ننـگینـش بـه تبـلیــغ دروغ
حرفه اش حق جوی را برحق مرددکردن است
حنجره گر پاره بهردین کنـد درپیش خـلق
در نهـان او را هــوای کار مرتـد کردن است
راه او را گر پذیری هر چه منظـورت بـود
راه حــق را باتبــانی در عمـل رد کردن است
دوستی با او بود چون دشمنی با عقل خود
دشمنی باعرف وبا وجدان و ایزدکردن است
از منافق کار نیکـو خواستـن از ابلهی است
یعنـی آتـش را بـه گل دادن مقیـد کردن است
چوب اورا خوردن و باز ازکنارش ردشدن
اشتهـای خـوردن چـوب مجـدد کردن است
حاصل هربخشش وهرلطف وهرخدمت براو
روی دادن در مرام جرم بی حـد کردن است
مکر او چـون رونق دنیـا بـه نـام دیـن بــود
کاخ شیطان را برای خویش معبد کردن است
کار او درانتـقـام از پیــر علـم و تجـربــه
نو رسیـده خـام را در فکـر ارشـدکردن است
هم به هنگام گزینـش بهـر خیــر جـامـعــه
بـاب را بـا تهـمت نـابـاب وازدکردن است
تا که بنشاند به کرسی پیش خوبان خویش را
کار او هر جعـل را مبنا و مسند کردن است
هر کجا در بحث دین پایش فرو ماند به گل
ادعایـش تکیـه بر عقـل مجـرد کردن است
در همه اعمال در ظاهر صـواب و کارخیـر
نیتش یا خدعه یا کسب درامد کردن است
بین خوبان و بدان بی تکیه بر شایستگی
انتخـابش بر اسـاس زوج و مفرد کردن است
دشـمنی با آل پیغمبــر هم آری «آبیــــا»
درحقیقت جنگ با شخص محمد کردن است
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |