درست شده ، قسمت سفیدش طلای سفید و قسمت زرد ش طلای زرده و هر کی سیگار بکشه واقعاً مَرده ؟.
کاظم آقا که از شدّت شرمندگی رنگش سرخ شده است ، با لبخند تلخی می گوید : بابا ما دیوونه بودیم . از روی احساسات یک چیزایی می گفتیم . ولی الان آرزو می کنم که بتونم هرچه زودتر سیگار رو به کلّی ترک کنم .
همیشه با خودم می گم که ای کاش از اوّل سیگار نمی کشیدم .
اصغرآقا می گوید :کاظم آقا خودتو به کوچه ی علی چپ نزن ، روی حرفایی که می زدی ثابت باش . یکی از علامتهای مردانگی ، یکرنگی و داشتن اراده و ثابت بودن در عقیده یه ،که متاسّفانه در تو سست شده . و حرفات محافظه کارانه و مصلحتی شده . ولی من برخلاف تو فعلاً قصد ندارم از کشیدن سیگار دست بکشم .و با اطمینان میگم که تا حالا هم ضرری ازش ندیده ام که ترکش کنم . ّ فقط یک مقدار ضرر مالی داره ، ولی نفعش خیلی بیشتر از ضررشه . بالاخره هر خوراکی و وسایل تفریحی خرج داره ،که البتّه سیگار هم خوراکی یه، هم تفریحی و هم یک سرگرمی ی سالمه.
چون اوّلاً وقتی آدم سیگار می کشه ،میلش به غذا کم می شه که همین باعث صرفه جویی در مصرف غذا میشه . در ثانی سرگرم و بی خیال میشه و احساس آرامش میکنه .که این هم از جنبه ی تفریحیش .
او پس از مکثی کوتاه ادامه می دهد : در ضمن کاظم آقا اینو هم بهت بگم که من خواصّ زیادی برای سیگار کشف کرده ام که شاید تو هم ندانی و حتّی خیلی از سیگاریهای حرفه ای و دو آتشه هم بهش پی نبرده باشن .
کاظم آقا هم سری تکان می دهد و می گوید : بگو ببینم چه خواصّی برای سیگار کشف کرده ای که من خبر ندارم؟
اصغرآقا می گوید : پس با دقّت گوش کن ، تعداد خواصّی را که میگم ، یکی یکی بشمار .
کاظم آقا می گوید : باشبه سراپا گوشم .تو بگو ، من هم همه رو می شمارم .
اصغرآقا با اطمینان خاطر و قیافه ای جدّی و حق بجانب ادامه می دهد : سیگار اوّلاً- یک سرگرمی مدل بالا یه ، دوّماً- باعث صرفه جویی در خوراک میشه ، سوّماً- باعث گرم شدن بدن میشه و به انسان انرژی میده ، چهارماً- باعث کنترل اعصاب میشه ، مثلاً به عنوان نمونه ، من هر موقع با زری خانم و یا هر کسی دعوا یا بحث می کنم ، تا سیگار نکشم عقده ی دلم خالی نمیشه . پنجماً- باعث به جریان افتادن اقتصاد مملکت میشه . و همه ی مدیران ، کارمندان ، کارگران ، توزیع کنند گان ، سیگار فروشان ،مغازه داران سیگار فروش و دوره گردها از این راه امرار معاش می کنن و زن و بچّه خرج میدن .
سپس با زوق زدگی اضافه می کند : ششمًاً- باعث شده ، من در محل به اصغر سیگاری معروف بشم . که البتّه این یکی شامل حال همه ی افراد نمیشه .
باز پس از مکثی کوتاه درحالی که با خوشحالی و به امید تشویق شدن از طرف دوستش در حالی که لبخند زنان به او نگاه می کند نیز ادامه می دهد :کاظم آقا باور کن از موقعی که به اصغر سیگاری معروف شده ام ، همه ی بر و بچّه های محل روی من حساب می کنن و حرفام توگوش و ذهنشون نفوذ میکنه . که همین باعث شده تا حالا چند دفعه بتونم با میانجیگری اختلافا شونه برطرف کنم .
در این موقع نسبت به تعداد امتیازهای شمرده شده شک می کند و از دوستش می پرسد : کاظم آقا تا اینجا چند تا امتیاز شمردم ؟
کاظم آقا هم با تعجّب و لبخند زنان سری تکان می دهد و می گوید : به قول خودت تا حالا شش امتیاز شمرده ای .
اصغرآقا پس از کمی فکر کردن آب دهانش را قورت می دهد و باز با خوشحالی ادامه می دهد : هفتماً - یکی از امتیازهای بزرگ سیگار کشیدن اینه که آدم دنبال کارهای نا مشروع و ضدّ اخلاقی نمیره و سرش تو لاک خودشه . من کسانی رو می شناسم که اصلاً سیگار نمی کشن ؛ولی یکسره دنبال الواتی و حتّی مشروب خوری و کارهای ضد اخلاقی ی میرن .
هشتماً – همون طور که از استادم کاظم آقا که تو باشی یاد گرفته ام ، سیگار آدمو به یاد طلای زرد و سفید میندازه ،که طلای زرد به قول تو توتونش و طلای سفید کاغذ دورشه .و این بهتره از اینکه آدم به یاد بدبختی ها و گرفتاریهای زندگیش بی یفته و زانوی غم در بغل بگیره .
کاظم آقا هم در حالی که خیره خیره و با حالت تمسخر آمیزی به اصغر آقا نگاه می کند ، با کف دست راستش به پشت دست چپ او زده و در حالی که با انگشت شاهدش به او اشاره می کند ، می گوید : پس اضافه کن : نهماً - سیگار باعث اذیّت و آزار و ناراحتی و بیماری ی دیگران میشه . دهماً - مغز آدمو دودی می کنه ، که نمی تونه نفع و ضرر خودشه تشخیص بده . و گرنه تو اینهمه براش ارزش قائل نمی شدی و امتیاز ردیف نمی کردی.
اصغرآقا که از صحبتهای غیرمنتظره اصغرآقا کلافه و حیرت زده شده است تا می گوید : کاظم ،
کاظم آقا داخل حرف او پریده می گوید : اصغر آقا از این که به این صراحت و رکّ و پوست کنده و بدون ملاحظه حرفمو زدم منو ببخش . باور کن خیلی دوستت دارم و از شدّت حسّاسیت و احساس مسئولیّتی که نسبت به سلامتی ی جسم و جونت دارم ، نا خوداگاه بی اختیار اینجور حرفایی از دهنم بیرون پرید .
در حالی که کمی از عصبانیّت اصغرآقا کاسته شده است ، منتظر شنیدن بقیّه ی حرفهای دوستش می شود .
کاظم آقا هم در ادامه می گوید : دوست عزیز ! اصغر آقا ! از اینکه به اصغر سیگاری معروف شده ای، ما یه ی تأسّفه نه افتخار .تو که اینقدر دنبال نام افتخار آمیز بوده ای، پس خوب بود تلاش می کردی ، در رشته های هنری ، یا ورزشی و یا درسی و یا فنّی وقتتو صرف کنی ، تا صاحب نام بشی ، اونوقت نه تنها برای خودت ، بلکه برای همه ی فامیلا و دوستا و آشناها مایه ی افتخار می شدی و...
اصغرآقا ناراحت شده با دستپاچگی وسط حرفهای کاظم آقا می پرد و می گوید : کاظم رفتی که نسازی ! تو خودت استاد من بودی .حالا عوض اینکه شاگرد سیگار کش خودته تشویق کنی ، می زنی تو پرش .واقعاً حرف نداری که...
کاظم آقا نیز با پریدن داخل حرف اصغرآقا می گوید : اصغر آقا لطفاً منو با عنوان استادی شرمنده نکن . الان فکر می کنم ، من شاگرد تو و تو استاد منی .
من که به تو گفتم، خودم از سیگار کشیدن بدم آمده و از این کار پشیمونم .باز هنوز هم توقّع داری تشویقت کنم که سیگار بکشی ؟ اگه آدم در دوران جوونی بر اثر نادانی یک کار اشتباهی کرد ، مگه باید تا آخر عمرش به اون کار ادامه بده؟
اصغرآقا که حدس می زند خانمش در اطاق دیگر دارد به حرفهایشان گوش می دهد ، برای حفظ حیثیتش در حالی که برای توجّه بیشتر دوستش با کف انگشتانش به زانوی وی می زند ، می گوید : کاظم گوش کن به بین چی می گم :تو با این حرفها می خوای بین من و خانمم اختلاف بندازی .این رسم دوستی و محبّت نیست . بذار همیشه بینمون صداقت و یکرنگی وجود داشته باشه و دوستی مون پایدار بمونه. امروز من خیلی دلم گرفته بود و خوشحال شدم که تو اینجا اومدی تا با هم کمی درد دل کنیم . ولی تو با این حرفات بیشتر منو ناراحت کردی.
همسر اصغرآقا هم که در تمام این مدّت در اتاق دیگر مشغول خیاطیست و گاه گاهی بعضی از حرفهای اینها به گوشش می خورد ، و غیر از خون دل خوردن و خاموش ماندن چاره ای ندارد ، منتظر است ببیند بالاخره از بحثهای بین شوهرش و کاظم آقا چه نتیجه ای بدست می آید .
کاظم آقا نیز با گرفتن قیافه ی جدّی و در حالی که از برداشت بد اصغر آقا نسبت به حرفهایش اخمهایش را در هم کشیده است، می گوید : اصغر آقا بجون خودم و پدرم منظور بدی ندارم .و آرزو دارم که تو و همسرت تا آخر عمرتون با هم با تفاهم و صمیمیّت زندگی کنین .من از اینکه فکر می کنی می خوام با حرفام بین تو و زری خانم اختلاف بندازم ،تعجّب می کنم . چون خودم از سیگار کشیدن ناراحتم و از اینکه باعث اعتیاد تو به سیگار شده ام ، پیش وجدانم احساس شرمندگی می کنم ،به همین خاطر تصمیم جدّی دارم هم خودم سیگار رو ترک کنم ، هم به تو در این مورد تذکّر بدم. بخصوص که چند روزه مریض هم شده ام ،که هم گلوم هم سینه ام خیلی درد میکنه. فکر می کنم اگه سرطان ریه نگرفته باشم ، احتمالاً آسم گرفته ام .بخاطر همین خیلی فکرم مغشوشه . همین الان که سیگار کشیدم حالم بدتر شد .
در این موقع یک دفعه کاظم آقا را سرفه می گیرد و نمی تواند به حرفهایش ادامه دهد .ولی پس از اینکه سرفه اش کم می شود ،در حالی که دستش را جلوی دهانش گرفته است می گوید :اصغر من که می خوام سیگار رو ترک کنم ،تو هم سعی کن ترکش کنی .لابد یادت هست که پدرت چقدر نصیحتمون می کرد ؛ ولی گوش مون بدهکار نبود .و از ترسش همیشه سعی می کردیم مخفیانه سیگار بکشیم . پدر مرحومت از مضرّات سیگار و عاقبت سیگار کشیدن خبر داشت . ولی ما اونقدر کلّه شق و از خود راضی بودیم که به حرفهاش گوش نمی کردیم .
در این موقع خانم اصغر آقا در حالی که دوّمین استکان چایی را جلوشان می گذارد ، خطاب به هردوی آنها می گوید : امیدوارم حرفا تون نتیجه ی خوبی داشته باشه . من که همیشه دعا می کنم ،که هردو تون سیگار رو ترک کنین .که البتّه یک نذر هم کرده ام .
کاظم آقا از زری خانم تشکّر می کند و می گوید : دستتون درد نکنه . انشا... خدا دعاتونو هم مستجاب کنه که من و اصغرآقا از شرّ سیگار خلاص بشیم.
ولی اصغرآقا به خاطر برداشت بدی که از حرفهای کاظم آقا و همسرش دارد و احساس حقارت می کند ، خطاب به خانمش می گوید : اگه دعات خیلی گیرایه ، دعا کن وضع زندگی مون خوب بشه و تنمون همیشه سالم باشه و تو بیشتر منو درک کنی .
کاظم آقا می گوید : البتّه دعای زری خانم برای ترک سیگارمون موقعی مستجاب می شه که خودمون هم بخوایم و تصمیم جدّی بگیریم. در ضمن تو که می گی برای سلامتی تون دعا کنه ، با کشیدن سیگار که داشتن سلامتی غیرممکنه .اگه خودمون اراده نداشته باشیم برای حفظ سلامتی و بالا بردن درامدمون سیگار رو ترک کنیم ، مطمئن باش اگه همه ی مردم هم برامون دعا کنن ، اثری نداره .
اصغرآقا که اصلاً گوشش بدهکار حرفهای کاظم آقا نیست ، برای کوتاه آمدن وی از حرف زدن در مورد سیگار، با لحن تمسخر آمیزی می گوید :کاظم آقا جون
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |