از لاک خویش درآ
از لاک خویش در آ ، از خانه تا گذر آ بی کبر و ناز و اکراه ای خود ستای خودخواه
تا بنگری چه حالیست بر ساکنان دنیا
همچون بزرگ مردان همت بلند گردان باشد که در بزرگی از یک مقام کوتاه
روح تو اوج گیرد در آسمان دنیا
از خویشتن رها شو با خلق با وفا شو با دردش آشنا شو چون خادمان آگاه
کز چیست ناله های پیر و جوان دنیا
تکیه مکن به اجداد یا باستان آباد تا خلق را نمایی در انتخاب گمراه
بنمای خود چه داری بهر دکان دنیا
تنها مرو به راهی دنبال سر پناهی بلکه ز روی رغبت نه با غرور و اکراه
رو کن به سوی وحدت با کاروان دنیا
از عدل و مهر دم زن نه از غرور و من من
گر زاتفاق خوبی گشتی بلند در جاه
تا سرفراز گردی در امتحان دنیا
گر من تو و تو من شد دل کی اسیر تن شد تا حمله یا کنی مکر مانند گرگ و روباه
برخلق ، چون شوی تو خدمت رسان دنیا
گر تو تو گشتی و من گشتم اسیر یک تن باید که بود شاهد با دردهای جانکاه
هر روزی آتش افتد بر جسم و جان دنیا
باشی اگر تو خوشخور از هرچه شد شکم پر
چون لاشه خور ز لاشه یا خر ز یونجه و کاه
کی می کنی تو دیگر حس فغان دنیا
راحت مباش یک دم از جوش وغصه غم
بینی چو ینه ای را درگیر عقده وآه
از درد و رنجو ماتم در هر مکان دنیا
از هر کجاکه هستی گر پاک و حق پرستی
از گود خویش دل کن رو کن به ماه از چاه
هر لهجه که داری شو همزبان دنیا
«آبی» مزن تو هم دم از اخلمد که آنهم چون هر کجای دیگر از فیض لطف ال ه
سکّوی یک پرش بود بر بی کران دنیا
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |