با عرض تسلیت سالگرد شهادت غریبانه ی امام هشتم ،
حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)
تقدیم می گردد.
امشب بود جان جهان با غصه مقرون
هر شیعه ای مانند من ماتست و محزون
امشب نباشد جای حیرت گر به چهره
جاری شود از دیدگان جویی پر از خون
امشب شبی با غم قرین است و پر از درد
دردی که باشد از توان و طاقت افزون
درد جدایی ی رضا شاه غریبیست
کاو گشت مسموم از جفا و مکر مأمون
او قبله ی هفتم امام هشتم ماست
کین گونه بهرش بی قرارستیم و مجنون
با حکم مأمون گرچه آمد در خراسان
شد با غریبی در دیار طوس مدفون
او ضامن آهو و مولایی رؤف است
چون او ندیده مهربانی چشم گردون
انسان و حیوان گر مراد خویش خواهند
حاجات خود گیرند با احوال ممنون
گیرد شفا بیمار اگر بر او کند رو
از سل گرفته تا جذام و قلب و طاعون
«آبی» چو هستی ساکن کوی شریفش
شاکر ز ایزد باش ازین بخت همایون
التماس دعا
با عرض تسلیت سالگرد شهادت غریبانه امام هشتم علی ابن
موسی الرضا(ع) تقدیم می گردد
امشب بود جان جهان با غصه مقرون
هر شیعه ای مانند من ماتست و محزون
امشب نباشد جای حیرت گر به چهره
جاری شود از دیدگان جویی پر از خون
امشب شبی با غم قرین است و پر از درد
دردی که باشد از توان و طاقت افزون
درد جدایی ی رضا شاه غریبیست
کاو گشت مسموم از جفا و مکر مأمون
او قبله ی هفتم امام هشتم ماست
کین گونه بهرش بی قرارستیم و مجنون
با حکم مأمون گرچه آمد در خراسان
شد با غریبی در دیار طوس مدفون
او ضامن آهو و مولایی رؤف است
چون او ندیده مهربانی چشم گردون
انسان و حیوان گر مراد خویش خواهند
حاجات خود گیرند با احوال ممنون
گیرد شفا بیمار اگر بر او کند رو
از سل گرفته تا جذام و قلب و طاعون
«آبی» چو هستی ساکن کوی شریفش
شاکر ز ایزد باش ازین بخت همایون
التماس دعا
با عرض تسلیت سالگرد رحلت جانسوز خاتم پیغمبران (ص)
و شهادت جگر گداز سبط پاکش امام حسن مجتبی (ع)
در مصیبت حضرت رسول تقدیم می گردد.
ای سینه پر فغان شو ،ای دل زغصه خون شو
ای دیده خونفشان شو ،ای چهره لاله گون شو
در این غروب پردرد ، ای چهره شو ز غم زرد
ای آه حسرت آلود ،از سینه ها برون شو
خیرالبشر محمد ، رفت از دیار دنیا
دنیا در این مصیبت ، ویران و واژگون شو
ای پیکر کمانی ، از غم بمیر و آنگاه
چون جسم پاک جانان ، در خاک غم درون شو
بعد از نبی علی جان ، آماده ی جفا باش
یعنی به حفظ اسلام ، تسلیم خلق دون شو
خیر النساد ، زهرا ای دختر محمد
راهی شو از پی او وز فتنه ها مصون شو
ای خیره گوش کر شو ، مشنو حدیث غم را
وای ناطق ای زبانم ،خاموش شو زبون شو
«آبی» چگونه داری ؟ حال سخن سرایی
تا حال گر سروردی ، خاموش پس کنون شو
التماس دعا
زینب که بود ای شیعیان ؟ سبط پیمبر بود او
فرزند پاک حیدر و، زهرای اطهر بود او
در خـطبه مانند پدر ، پر نکتـه بود و پر ثمر
زیرا که اهل منطق و، همچون سخنور بود او
در فکر و درذکـر و عمل ، درطول عمر خویشتن
همچون پدر حق محورو ، اسلام گستر بود او
هم بعد زهرا مادرش ، کاو بود ناموس خدا
در بین بانوها همه ،از هر نظر سر بود او
گاهی به صبرو گاه هم ، درخطبه های آتشین
تیر خلاصی بر دل ، خصم ستمگر بود او
از حیث مهر و هم وفا ،هم نیز در حجب و حیا
گنجینه ی اسلام را، دردانه گوهر بود او
تنها نه در زهد و حیا، الگوی عصر خویشتن
درصدق و علم و معرفت، هم نیز سرور بود او
باآنکه خود درکودکی ، گردید بی مادر ولی
برکودکان مادرش ، مانند مادر بود او
با دل بریدن از خـود و ، از خانه و فرزنـدها
بهر برادرهای خود ، دلسوز خواهر بود او
حتی پس از قتل حسین ، آن سرور آزادگان
هرجا سر وی بود نیز ، آنجا مقرر بود او
با سینـه ای پر آتش از ، داغ برادرهـا همـه
در عمر گوهر بار خود با دیده ی تر بود او
مهر برادر در دلش ، بود و فراقش مشکلش
از این جهـت تا فتـلگه ، یـار برادر بـود او
بعد از حسین آن رهبر ،اسلامیان جان به کف
در عرصـه های مختلف ،سردار سنـگر بود او
بر ضد ارباب ستم ،در شام شوم درد وغم
با خطبه های آتشین ، طوفان کیفر بود او
هم ظالمان را ضربه زن ، با خطبه های خویش و هم
سر گشـته گان عشـق را، رهیـاب و رهبر بود او
با آنهمه ظلمی که دید ، از شمر و خولی ی و یزید
درعدل و احسان خدا ، یک کوه باور بود او
«آبی» ز لطف و مهر او ، هرچند گویی کم بود
چون چشمـه ی مهر و وفا ، از سوی داور بود او
زینب که بود ای شیعیان ؟ سبط پیمبر بود او
فرزند پاک حیدر و، زهرای اطهر بود او
در خـطبه مانند پدر ، پر نکتـه بود و پر ثمر
زیرا که اهل منطق و، همچون سخنور بود او
در فکر و درذکـر و عمل ، درطول عمر خویشتن
همچون پدر حق محورو ، اسلام گستر بود او
هم بعد زهرا مادرش ، کاو بود ناموس خدا
در بین بانوها همه ،از هر نظر سر بود او
گاهی به صبرو گاه هم ، درخطبه های آتشین
تیر خلاصی بر دل ، خصم ستمگر بود او
از حیث مهر و هم وفا ،هم نیز در حجب و حیا
گنجینه ی اسلام را، دردانه گوهر بود او
تنها نه در زهد و حیا، الگوی عصر خویشتن
درصدق و علم و معرفت، هم نیز سرور بود او
باآنکه خود درکودکی ، گردید بی مادر ولی
برکودکان مادرش ، مانند مادر بود او
با دل بریدن از خـود و ، از خانه و فرزنـدها
بهر برادرهای خود ، دلسوز خواهر بود او
حتی پس از قتل حسین ، آن سرور آزادگان
هرجا سر وی بود نیز ، آنجا مقرر بود او
با سینـه ای پر آتش از ، داغ برادرهـا همـه
در عمر گوهر بار خود با دیده ی تر بود او
مهر برادر در دلش ، بود و فراقش مشکلش
از این جهـت تا فتـلگه ، یـار برادر بـود او
بعد از حسین آن رهبر ،اسلامیان جان به کف
در عرصـه های مختلف ،سردار سنـگر بود او
بر ضد ارباب ستم ،در شام شوم درد وغم
با خطبه های آتشین ، طوفان کیفر بود او
هم ظالمان را ضربه زن ، با خطبه های خویش و هم
سر گشـته گان عشـق را، رهیـاب و رهبر بود او
با آنهمه ظلمی که دید ، از شمر و خولی ی و یزید
درعدل و احسان خدا ، یک کوه باور بود او
«آبی» ز لطف و مهر او ، هرچند گویی کم بود
چون چشمـه ی مهر و وفا ، از سوی داور بود او
التماس دعا
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |