حساب عقل دور اندیش
هر حسابی می کنم با عقل دور اندیش خویش
این جهان هرگز نمی ارزد به یک دیدار بیش
لحظه ی شادی و غم هر گونه باشد بگذرد
وای ما با آنچه داریم از پس دنیا به پیش
به به و هم قه قه و هم چه چهش طی می شود
پس چرا باید شدن تسلیم دنیا مثل میش
تا به خویش آیی به بینی عمر در آخر رسد
گر رود با زهد یا در پای مشروب و حشیش
گر تو را مال و مقام و شهرتی ی و قدرتییست
پس مکن قلب کسی را از غرور خویش ریش
چون مسلمانی و باشی شیعه آل رسول
فخر کن « آبی» براین آیین و این فرخنده کیش
هم کمک کن بهر رفع مشکل افراد وهم
بر حذر باش از زدن با حرف برافراد نیش
وای ازین لحظه ی غفلت که گناه آلود است
که شده عقل برون از کف و دل خوشنود است
شور و شادی و چه شوقی شده در دل پیدا
که گمان می کنی این واقعه ای پر سود است
گر کمی فکر کنی کاین همه شادی ز چه است
حس کنی پنجه ی شیطان به دلت موجود است
اوست کین گونه تو را کرده ز تقوا غافل
کین چنین فکر به آینده تو را مسدود است
گرچه این لحظه نصیبت شده مستی یو غرور
بنگر آن روز که اینها همگی نابود است
«آبی یا» شادی اگر پشت به ایمان باشد
مدتی بعد ز حسرت به دماغت دود است
با عرض تبریک سالگرد ده ی فجر شعری را که به مناسبت
سی امین سالگرد پیروزی انقلاب سروده ام تقدیم می نمایم
سی یومین سالگرد پیروزی
دوستان سالگرد پیروزیست ، بر رژیم فساد و استبداد
بررژیمی که شاه دررأسش ،بود و شاپور جانی وجلّاد
بر رژیمی که بود خواهر شاه ، مایه ی ننگ هرچه ایرانی
بس که دنبال عیش و عشرت بود ،با دلی بر فسادها معتاد
بر رژیمی که بود ساواکی ، یکّه تاز تمام میدانها
بر رژیمی که پاسبانش بود ، بر اهانت به هر کسی آزاد
بر رژیمی که دین وآزادی ، جایگاهی نداشت در متنش
و کسی کین دو را طلب می کرد ،کشته می شد به جوخه بیداد
بر رژیمی که بود ارتش آن ، همدل آمریکا واسراییل
که به او خط مشی می دادند ، سازمان سیا وهم موساد
رؤسای قوای وی بودند ، غالباً اهل ظلم و فسق فجور
وکسی را نبود جرأت آن ، که بگیرد بکارشان ایراد
دشمن عالمان دین بود و ، دشمن هرکه بود روشن فکر
که مبادا علیه آمریکا ، راه ایراد را بگیرد یاد
بس بزرگان دین وفلسفه را ،کشت بی هیچ جرم و تقصیری
تا نسازند خلق ایران را ، در ره علم و دین و داد ارشاد
سازمان سیای آمریکا ، رخنه بنموده بود درهرجا
تا که در هیچ جای این کشور ،نشود پایگاه علم ایجاد
آمریکا دشمنی جنایتکار ، بود و اندر کمین ایرانی
که مبادا نماید ایران را ، با تلاش و توان خویش آباد
علم مارا عقب نگه می داشت ، تا همیشه نیازمندانه
مشتری بهر جنس وی باشیم ، هرچه قیمت دهد به هر تعداد
دوستان سالگرد پیروزیست ،بر رژیمی بدین خصوصیات
دوستان سالگپرد پیروزی ، بر رژیمی چنین مبارک باد
«آبی» خونجگر ز دوره ی شاه ،با دلی پرخروش از جورش
عقده از سینه اش برون نشود ،جز به افغان وناله و فریاد
زمان امشب چه شادی آفرین است
زمین امشب چه با شادی قرین است
چـه امشب باده ی ساقی گـواراست
چه امشب ساز مطرب دلنشین است
شراب تلخ در وصل دو دلدار
ز شیرینی تو گویی انگبین است
نه تنهـا شـاد قلب شیعیانست
که قلب هر مسلمانی چنین است
الا ای دیـدگان مـات بنـگر
چه شوری در میان مسلمین است
ز نـور تابش خورشیـد با ماه
زمین روشن ز انوار مبین است
فلک را درتمـام سال امشب
دو گوهر در میان آستین است
جهان از فیض نور روی این دو
ز زیبایی چو فردوس برین است
دل امشب را به شادی صبح گردان
کـه میـلاد دو یــار نازنیــن است
یکـی ســالار خـوبـان زمـانه
محمد نامش وشهرت امین است
حبیب خالق است و یار مخلوق
پیمبر هست و خیرالمرسلین است
ز لطف و عزّت و قدر و مقامش
جهـان آفرینش را نگین است
مسـلمـانـا گرامـی دار او را
که ایزد را رسول آخرین است
بود مولـود دیگر نیز صـادق
که عالم را به صدق او یقین است
امام شیشم است و میر مذهب
براه راستی حبـل المتین است
ولیّ ی خالق است و بهر مخلوق
چراغ پر فروغ عقل و دین است
که علمش در همه اقصای عالم
همه دانش پژوهان را معین است
زعلم او جهان دارای علم است
ز علم اوست صنعت در زمین است
مباد«آبی» به غفلت بگذرانی
که امشب فجر صبح راستین است
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |